جدول جو
جدول جو

معنی داغ و درفش - جستجوی لغت در جدول جو

داغ و درفش
داغی که با درفش تفته بر پوست بدن بگذارند و نوعی از شکنجه است که در قدیم متداول بوده
تصویری از داغ و درفش
تصویر داغ و درفش
فرهنگ فارسی عمید
داغ و درفش(غُدِ رَ)
داغ و دروش. درفش داغ. دروش داغ. رجوع به داغ درفش و ترکیبات داغ شود
لغت نامه دهخدا
داغ و درفش((غُ دِ رَ))
آهن تفته و سیخ سرخ کرده
تصویری از داغ و درفش
تصویر داغ و درفش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داغ و دروش
تصویر داغ و دروش
داغی که با درفش تفته بر پوست بدن بگذارند و نوعی از شکنجه است که در قدیم متداول بوده، برای مثال به موسمی که ستوران دروش و داغ کنند / ستوروار بر اعدا نهاد داغ ودروش (سوزنی - ۲۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
(غُ دِ رَو / رُو)
داغ دروش. داغ و درفش. رجوع به داغ درفش و داغ و درفش و ترکیبات داغ شود
لغت نامه دهخدا
(غُ دَ)
از اتباع است:
یکی نامه بنوشت با داغ و درد
دو دیده پر از خون و رخ لاجورد.
فردوسی.
سپاهی همی رفت رخساره زرد
ز خسرو همه دل پر از داغ و درد.
فردوسی.
نیز رجوع به داغ و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
(غِ دِ رَ)
داغ دروش. درفش داغ. داغ کردن با درفش. داغ که با درفش تفته براندام پدید آرند. رجوع به دروش و داغ و درفش شود
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ شُدَ)
مجرمی رابرای اقرار بجرم داغها برنهادن. داغ و دروش کردن
لغت نامه دهخدا